ثنای مامان و بابا و گشت و گذار 2 روزه
همه کس مامان سلام. تو این چند روز حسابی اکتیو بودی و پا به پای مامنو بابا دویدی. چهارشنبه شب یعنی 3 اردیبهشت که تولد خاله عاطی و دایی محمدرضا بود رفتیم خونه دایی محمد رضا. البته زن دایی و متین نبودن. چون دایی تازه کارش منتقل شده تهران و زن دایی مونده تا امتحانات متین تموم بشه با هم بیان. خلاصه اون شب خونه دایی خوابیدیم. فرداش باباجونت ازمون داشت و من و خاله عاطی با هم رفتیم بیمارستان رازی. چون تو فقط شیر خودمو می خوری مجبورم هرجا میرم با خودم ببرمت. بعد از بیمارستان رفتیم خونه عمه فاطی. خاله عاطی برگشت خونه و من و تو موندیم خونه عمه فاطی. شب همه با هم رفتیم پار ک آب و آتش . ولی ساعت 12 بود و مراسم آب و آتش ت...