ثنای من راه افتاد. دست و هورااااااااااااااااااا
سلام به جوجه عزیز خودم. دردت به جونم بخوره الااااااااااهی بالاخره انتظارمون برای دیدن قدم های خوشکلت به سررسید و شنبه هفته گذشته یعنی 1 بهمن در 1 سال و 9 روزگی شروع به راه رفتن کردی. اینقده خوشکل راه میری که نگو. تازه هنوز راه نیفتاده میخوای بدویی. مامانم اینقد عجله نکن. به موقعش بدو هم میکنی. خلاصه این خبر خوب تو پست قبلی جاموند . ببخشید
چند تا کار جدید هم میکنی. بهت میگم دستتو بده ببوسم. دستتو میاری جلو بعدش من سرمو بالا میبرم و میگم به به . تو هم اینطور میکنی.
صلوات که میفرستم تو هم دهنتو مثه من باز و بسته میکنی.
در حال راه رفتن کلی برا خودت حرف میزنی که من هیچ کدومشو نمی فهمم.
فعلا فقط منو میبوسی. البته اونم وقتی خیلی سر فرم باشی. وقتی لباتو میزنی به لپام اینقده کیف میکنم که نگو . حیف که هنوز بوسات صدادار نیستن.
آب که میخوای دهنتو تند و تند باز و بسته میکنی.
کلی کارای دیگه هم میکنی که من الان تو ذهنم نیست. یادم بیاد کم کم مینویسم. هزار تا بوس برای تک دختر نازنینم