ثنا جان میوه زندگی مامان وحیده و بابا ابوالفضلثنا جان میوه زندگی مامان وحیده و بابا ابوالفضل، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 14 روز سن داره

ثنا خانم مهربون

ادامه عکسای نوروز و ......

1393/2/24 9:51
نویسنده : مامان ثنا
1,255 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عروسک خوشکلم. خیلی وقته نیومدم برات بنویسم. آخه درگیر کاری شدم و شاید برا همینه که کمتر میام. دعا کن تو کارم موفق بشم. قبل از هرچیز ورودت رو به 17امین ماه زندگیت تبریک میگم. عشق من هر روز تو داری بزرگتر میشی و من و بابایی با ذوق شاهد کارای جدیدی هستیم که می کنی. خیلی کارای جدید می کنی که من الان نمیتونم همه رو بنویسم. فقط چند تاییش رو میگم

قشنگ ترینش اینه که بوسه هات صدادار شدن و وقتی با صدا میبوسیم میخوام از خوشحالی بال در بیارم . تازه جدیدا که وقتی میگم بوی پرت کن 5-6 تا پشت سر هم میبوسی. الهی من دورت بگردم نازنینم. خیلی دوست دارم.

کلمه رفت رو خیلی قشنگ و به موقع استفاده میکنی. البته چه ما از جایی حرکت کنیم و بریم چه کسی از پیشمون بره. چه برنامه کودکی تموم بشه کلا هرچیزی به انتها برسه دستتو میبری عقب و میگی رف.

کلا هر چی بخوای میگی آم منه. حالا من نمیدونم این آم منه یعنی آمنه؟ یعنی بده . یعنی مال منه. تعابیر مختلفی میشه کرد. دوستان اگر چیزی به ذهنشون میرسه راهنمایی کنن.

تاسوار ماشین میشیم میگی آ یعنی آهنگ بذار. بعدشم که میذاریم اگه خیلی سرحال باشی اینقد تندو تند سرتو تکون میدی که میترسم سرت اذیت شه شیطون بلای مامان.

این چند وقت برای پوشک خیلی اذیت شدی و دکتر گفت دیگه باید کمتر پوشکت کنم. منم قصریت رو درآوردم و تو هم وقتی بشینی روش میگی جیش. البته همیشه نه گاهی.

غذا خوردنت که همچنان خیلی کمه. چند روز پیش تب کردی و بردیت دکتر. گفت هر دو گوشت گرفتست و 4 آمپول برات نوشت. غمناک گفت وزنت کمه و باید بیشتر غذا بخوری. چون شما فقط شیر من میخوری اینقد لاغر شدی . منم تصمیم گرفتم از شیر بگیرمت. از دیروز صبح کمتر دارم بهت میدم. خدا کنه زیاد اذیت نشی. دیروز که تصمیم به این کار گرفتم کلی بغض کردم و گریم گرفت. برای خودمم خیلی سخته. کاش اینقد نمی خوردی که مجبور نشم اینقد زود از سیر بگیرمت. ببخشم مامان. ایشالله به جاش کلی غذا بخوری و من و بابایی رو خوشحال کنی.

فعلا برم سراغ عکسا. چون گه بیدارشی بازم نمیتونم آپدیت کنم:

اینجا رفته بودیم باغ یکی از دوستای آقاجون که حسابی برا خدت بازی کردی وروجکم

اینجا هم رفته بودیم شهیون یکی از مناطق خوش آب و هوای اطراف دزفول:

اینقد علاقه داری از تو این بطری آب بخوری که همشو یه جا میذاری تو دهنت. قربونت بشم شیطونکم

مامان جون دو شلوار گرفته بود تو هم یه نیم ساعتی فکر کنم درگیر متر کردنشون بودی. آخر سر تصمیم گرفتیم بکنیمشون تنت که کیفور بشی زندگیم

باباجون مهربون به مناسبت روز مادر بردمون اچ اف سی مرغ سخاری . اونجا اتاقی داشت که شما میتونستی بازی کنی. هر چند کلا2 دقیقه هم توش نموندی و میخواستی بیای تو محیط رستوران و ماهم طبق معمول نفهمیدیم اصلا چی خوردیم. چون گردنم درد گرفت بس که حواسم باشه کجا میری. یه دف کسی اذیتت نکنه و....

بابایی روز تولدم که 9 اردیبهش بود کلی خجالت زدم کرد. آخه من خیلی سرم درد میکرد. اصلا یادم نبود تولدمه. خیلی اصرار کرد بریم بیرون و من قبول نکردم. خودش با یه دست گل خوشکل و هدیه و غذا اومد خونه. میخواست ببرم رستوران برام تولد بگیره که من حسابی زدم تو ذوقش. من دراینجا رسما ازش عذرخواهی میکنم

باباعباس خوب دستت درد نکنه به خاطر تولدی که برای مامانم گرفتی. میبوسمت باباجونم(این البته ازطرف ثنا بودا)

عسل مامان وقتی بابایی در حال عکس گرفتن از مامان بود. خندش گرفته بود که چمونه هی عکس میگیریم

راستی داداش امین هم به سلامتی قاطی مرغا شد. اینجا روز عقدشه که شما سر صندلی عروس خانم نشستی. قربون عروس کوچولوی خودم بشم

داداش امین مبارک باشه

هنوز کلی عکس دارم که از رو دوربین خالی نکردم. عمه فاطی هم کلی عکس ازت گرفته که اونا رو هم باید بذارم. سعی میکنم زودتر بیام.

کلی حرف داشتم برات بزنم. ولی وقتم اجازه نمیده. ببخشم همه وجودم

عااااااااااااااااااااشقتم

پسندها (1)

نظرات (3)

خاله لیلا
26 اردیبهشت 93 15:36
به به مامان خانم...بلاخره تشریف آوردین....17ماهگی ثنا بانو و تولدشما روز زن روبهت تبریک میگم..... آره از شیر بگیریش خیلی بهترمیشه....به سلامتی کارپیداکردی؟ چه کاری هست؟
مامان ثنا
پاسخ
ممنون لیلا جونم. فعلا که از پس این برنیومدم موقع خواب بهش ندم. فقط موقع خواب میخوره. درمورد کار هم خودم کاری راه انداختم البته با همکاری شوشوجون. دعاکن موفق بشم آموزش رباتیک در مدارس . نمایندگی رباتیک آراد رو گرفتیم.کار خیلی متنوع و خوبیه. خوبیش اینه که دست خودمه چقد فعالیت کنم و نیاز به گرفتن مکان نداره. تو خونه هم میتونم کار کنم
مامانی آیلین
27 اردیبهشت 93 23:46
ای جااااان چقد نانازه دخملتون
مامان ثنا
پاسخ
ممنون خاله جون. چشماتون نازه
خاله عاطی
29 اردیبهشت 93 9:43
چرا خاله انقدر ضعیف شدی گلم ............ الهی بمیرم تو عکس 5 فرق هدیه گلی و ثنا خانوم کاملا مشخصه ......از روی پوشکشون میشه فهمید قربون هر جفتتون ......
مامان ثنا
پاسخ
هی خاله عاطی تو چه میدونی من چقد مامانمو به خاطر غذا نخوردن اذیت میکنم. دعا کن دیگه شیر نخورم به جاش کل غذا بخورم