ثنا جان میوه زندگی مامان وحیده و بابا ابوالفضلثنا جان میوه زندگی مامان وحیده و بابا ابوالفضل، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 10 روز سن داره

ثنا خانم مهربون

ازشیر گرفتن ثنا خانوم و سفر به شهر کرد

1393/7/2 8:27
نویسنده : مامان ثنا
777 بازدید
اشتراک گذاری

سلام ثنای عزیزم. ببخشید خیلی دیرتر از اونی که باید دارم برات آپ می کنم. این چند وقت هم کارام زیاد بود هم کمی مریض بودمو سردرد اجازه نمی داد بشینم برات بنویسم. 

قبل از هر چیز یه خبر خوش بدم که به سلامتی در شب تولد امام رضا از شیر بریده شدی. از شیر گرفتن تو هم ماجرایی بود برای خودش. 2 ماه قبل تلاش کردیم من و باباجون. ولی تو بی خیال نشدی. این بار طبق چیزی که توی ریحانه بهشتی گفته شده بود عمل کردیم . باورم نمیشد که تو بی خیال شدی. قربون خدا برم که اینقد مهربونه. 

دستورالعمل از شیر گرفتن نی نی برای مامانای گل:

ابتدا 1 انار شیرین دانه کرده و به امام زاده ای که در نزدیکی محل زندگی شماست مراجعه کنید. (ترجیحا آقا سبزقبای خودمون باشه. خیلی کارش درسته) سوره یس را روی انارها خوانده و آب انار را در دهان نی نی خود بچکانید و سپس به او شیر دهید و از امام زاده طلب کنید که صبر نی نی شما را زیاد کند که نی نی جانتان خیلی اذیت نشود. البته من شام و مقداری پول هم نذر آقا سبزقبا کردم برای محکم کاری. بحمدالله و النعمه از همان شب که اتفاقا شب ولادت برادر عزیز آقا سبز قبا امام رضای عزیزم بود ثنا جان تا صبح ساعت 10 بدون شیرخوردن خوابید.

قیافه منو باباجون اون روز این شکلی بود:تعجب

یعنی داشتیم شاخ در می آوردیم. باورمون نمیشد که ثنای من که شب تا صبح 20 بار شیر می خورد حالا بدون شیر خوابید. خلاصه آقا سبزقبا حسابی خجالتمون داد.

ثنا خانم من نمیدونم شما چطوریاست که با امام رضا قرارداد داری انگار. چون وقتی رفته بودم زیارت امام رضا فهمیدم تورو دارم. یعنی آزمایش خون مامان که مثبت شده با آزمایشگاه امام رضاست. دقیقا شب شهادت آقا به دنیا اومدی و حالا هم که شب ولادتش از شیر بریده شدی. خدایا شکرت. امام رضای عزیزم همیشه خودت محافط بچم باش.

خاطره سفر به شهر کرد مال قبل تر خاطره بالاییست. تقریبا24 تا 30 مرداد که همراه مامان جون و آقا جون و عمو محمد رفتیم شهرکرد. هوا عالی بود . جای همه خالی. ولی خیلی اذیتمون کردی. طوریکه من و باباجون تصمیم گرفتیم تا وقتی تو بزرگ نشدی که بفهمی نباید به چیزای کثیف د کفشای مردم دست بزنی دیگه هیچ جا نریم. مگر تهران که جایی برای موندن داریم. اینم عکسای خوشکل از سفرمون:

پل زمان خان

1 شب هم برگشتنی بروجرد خوابیدیم  که تو کلی دوست برای خودت پیدا کردی.

این مبینا خانوم همشهری خودمونه که اونجا تو مدرسه ای که رفتیم باهاش دوست شدی:

اینجا هم کباب خریدیم و رفتیم چغا که تو خواب بودی:

پسندها (1)

نظرات (4)

مهدیه
3 مهر 93 0:34
به منم سر بزن نظر هم بده
اکرم
5 مهر 93 17:48
سلام پس نظری که من نوشتم کجاست مامان وحیده
مامان ثنا
پاسخ
خاله اکرم نظری نیومده. لطفا دوباره بفرست
خاله لیلا
6 مهر 93 22:34
بابا چه عجب....بلاخره آپ کردی مامان خانم...همیشه به خوشی و سفر....چه عکس های هنری و زیبایی گرفتی....ثنا خانم هر روز زیباتر از دیروز.......
مامان ثنا
پاسخ
چی کنیم دیگه....مرسی خاله جون.....چشمات قشنگ میبینه.......
اکرم
7 مهر 93 21:11
سلام وحیده جان شاید نظرم به ایمیلت رفته باشه اما خب کلیتش رو دوباره می نویسم گفتم که وقتی میام به وبلاگ سر میزنم از بس خوب و با احساس می نویسی که غرق در مطالب میشم و فارغ از زمان یادم میره اصلا برا چی لب تاب رو روشن کرده بودم گاهی لابهلای خوندن مطالبت آرزو میکنم منم زودتر مامان بشم(البته ایشالا همه بی اولادا اولاد خوب نصیبشون میشه) حالا ما رو هم از دعای خیر فراموش نکن از شیرگرفتن ثناجون هم مبارکش باشه ان شاء الله پیشاپیش و بی شا بیش هم عید قربان و عید غدیر خم مبارکتون باشه
مامان ثنا
پاسخ
ممنون اکرم جونم بخاطر ابراز احساسات خالصانت. انشالله شما هم به زودی مامان بشی. تو هم برای ما دعا کن . عیدشما هم مبارک عزیزم