ثنای مامان داره بزرگ میشه
سلام بهترین هدیه خدا. نازنینم دیروز برای اولین بار خودت کلی تو کریر بازی کردی و حرف زدی و صدا در آوردی تا اینکه خوابت برد. خیلی بانمک از خودت صدا در میاری و می خندی و ذوق می کنی. لحظه ای که این کارا رو میکنی دوست دارم بخورمت جیرگوشم. امروز هم از صبح که بیدار شدی همش خودت خوابیدی و نیازی نبود من لالاییت کنم. اینا نشون میده دخنر گلم کم کم داره بزرگ میشه.
هنوز برنگشتیم خونه. من دیگه خسته شدم. فکر کنم تو هم خسته شده باشی. آخه هر روز یا باغ بودیم یا مهمونی یا عید دیدنی. منم همش باید حواسمو بهت می دادم پشه ای اذیتت نکنه. برا همین بیشتر دوست داشتم تو خونه باشم که اذیت نشی. اگرچه خیلی وقتا مجبورا می رفتم. انشالله سال دیگه عید تو دیگه می تونی راه بری. الهی من فدای من پاهای کوچیکت بشم.
کلی دیگه ازت عکس دارم که برگشتیم خونه کم کم میذارم تو وبلاگت.
امروز شعر جدیدی از عزیز جون یاد گرفتم:
قربونت بشم هفته به هفته این شکل قشنگت به کی رفته؟