ثنا جان میوه زندگی مامان وحیده و بابا ابوالفضلثنا جان میوه زندگی مامان وحیده و بابا ابوالفضل، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 23 روز سن داره

ثنا خانم مهربون

کودکانه های دلبندم تا 4 ماهگی

1392/2/25 19:40
نویسنده : مامان ثنا
307 بازدید
اشتراک گذاری

نازگل مامان شیرین کاری هاتو که تا به امروز انجام میدی مینویسم. البته امیدوارم چیزی از قلم ننداخته باشم. بخون و لذت ببر:

جوجه کوچولوی من وقتی شیر می خوری با دستهای کوچیکت انگشت های منو میگیری گاهی هم لباسمو و اگه خیلی گشته باشی تا میفهمی میخوام بهت شیر بدم تند و تند میگی هاهاها و همچین درگیر شیر خوردن میشی که حضور هیچ کس رو احساس نمی کنی و چشماتو میبندی و فقط به شیر خوردن فکر میکنی و اگه زیاد گشنه نباشی گاهی یه نگاهی به این ور و اون ور میندازی ، بعضی وقتها هم با موهات بازی میکنی ، اگه خوش اخلاق باشی مابین شیر خوردن یه نگاه عمیقی به مامان میندازی و با نگاهت کلی حرف میزنی و یه خنده میکنی و دوباره ادامه میدی .

ماشاا... زورت زیاده شده ، اگه زیاد بهت نزدیک بشیم و بخوایم باهات بازی کنیم با پاهات بهمون لگد میزنی و کلی هم ذوق زده میشی .قهقهه

زمانی که پوشکت رو عوض میکنم کلی شادی میکنی و احساس رضایت داری و انقدر دست و پا میزنی که نمی دونم  چه جوری پوشک میکنم.

دست خوردنت هم که شاه کاره عزیزم هنوز نتونستیم بهت یاد بدیم که مامان جان این دست رو نخورمشغول تلفن اگه مراقبت نباشم تا مچ دستت رفته ته گلوت و حالت تهوع بهت دست میده.

عاشق حمام کردنی . البته فقط شستشوی بدنت رو دوست داری. همین که میخوام شامپو بزنم به سرت قرقرات شروع میشه.

موقع غذا خوردن انقدر مظلومانه نگاه میکنی که غذا تو گلوی مامانی گیر میکنهسبز و به لقمه دوم نمی رسه ... 

تازگی ها هم که هر چی بدم دستت با ولع میگیریش و زودی میبریش سمت دهنت.

صبح ها هم که تو مامانو از خواب بیدار می کنی و کلی صدا در میاری که باهات بازی کنم. منم که گاهی خیلی خسته باشم و بیدار نشم تو هم دوباره میخوابی. ولی گاهی اینقد قر میزنی تا مامان خواب آلو رو بیدار کنیاز خود راضی

اگه تنهات بذارم تو اتاق از خودت صدا در میاری که بگی بیا پیشم. منم میذارمت تو کریر و میذارم جلوی آشپزخونه و برات توضیح میدم که دارم چی می کنم و چه غذایی میخوام درست کنم . تو هم همینطور میمونی و گوش میدی بهم.

کلا عاشق خودت هستی . چون تا خودت رو تو آیینه میبینی کلی خوشحال میشی و حتما با خودت میگی چه دختر خانوم و خوش تیپی.لبخند

یه شب هنوز پوشکتو عوض نکرده بودم که خوابت برد. منم گذاشتم وقتی برای اولین مرحله شیر خوردن بیدار شدی عوضت کنم. وقتی بیدار شدی خواستم عوضت کنم یه طور خیلی بامزه ای شروع کردی به گریه کردن. هم گریه میکردی هم قرقر میکردی. بابایی گفت دخترطلا گشنش شده شیر خواسته یهو دید داری شلوارشو در میاری. خوب شوکه شده نفس.

از شبی که رفتیم شاه عبدالعظیم یاد گرفتی با لبات اداهای بامزه درمیاری . به هم میچسبونیشون و به یه طرف میبریشون.

وقتی هم گشنه باشی هم خوابت بیاد اول شیر خوردن همش صدا در میاری تا خوابت ببره. انگار داری میگی چرا دیر بهم شیر دادی.

الهی من قربون خودت و  شیرین کاری هات بشم. خیلی جیگری.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان ماهان
26 اردیبهشت 92 12:10
خوب ماماني جوني عاشق خودشه چون واقعا ناااااااااازه خوب ...بعدشم موقع غذا مظلوم نيگات ميكنه و يا موقع پوشك كردن خوشش ميياد و ناز ميكنه كه شما رو خوشحال كنه وگرنه قصد اذيت شما رو نداره گلمون


می دونم مامانی. من که عاشق این کاراشم. الهی من فداش بشم