شیطنت های مهربان بانو
عسل مامان الان که دارم می نویسم بابا جونت تو راه دزفوله. برای انجام کارای اداری 3 روزی ما رو تنها میذاره. خدا پشت و پناهش باشه. من که از همین الان دلم براش تنگیده. حتما تو هم همین طوری. واماااااااااااااااااااااااااااا............................
دخمل طلا امروز کلی ترسوندیم. از صبح برای تصفیه طبق معمول 3 نفری رفته بودیم دانشگاه. دردت به جونم بخوره که هی تو رو خسته می کنم. چی کنم مامان از بس کارای تصفیه طول میکشه و ما هم عجله داریم . مجبورم برم کمک بابایی که کارا سریع تر پیش بره. تو هم خدا روشکر خیلی دختر خوبی هستی. تازه به اساتید و کارمندا دست هم میدی. امروز دکتر حسن بیگی و 2 تا از کارمندا گفتن بده کمی بگیریمش. الهی من فدات بشم که اینقد خاطرخواه داری. آخراش دیگه اینقد خسته بودی که خوابت برد و تا رسیدیم خونه تقریبا 2 ساعتی بیدار نشدی. بعد از بیدارشدن گذاشتمت تلویزیون ببینی و رفتم دست به آب. دلم گفت کاش کریر و کمی می خوابوندم . یهو دیدم جیغت بلند شد . اینقد ترسیدم که دست نشسته اومدم بیرون. دیدم از رو کریر خودتو انداختی پایین و به شدت گریه میکنی. مردم از ترس. خاله عاطی رو صدا کردم تا بگیرتت و من دستامو بشورم. خلاصه بعد از یه گریه مفصل آروم شدی. منم همش دست می کشیدم ببینم جاییت درد نمی کنه که دیدم خدا رو شکر خوبی. خلاصه کلی ترسیدم جوجه من . اینم عکسی قبل از واقعه که مظلومانه و از فرط خستگی خوابیده بودی.
اینم عکسی از لب خوردنت. فکر کنم لثه هات اذیتن که اینقد با شدت لباتو میخوری:
چند تا عروسک برات گرفته بودم و زدم به یخچال. هر وقت بی قراری می کنی می برمت پیششون با اشتیاق زیاد می ری سمتشون و می گیریشون. اینقد دست دستشون کردی که پای اردکتو شکستی. از همه بیشتر اردکو دوست داری. شاید چون بزرگتره.
دخملی زده پای اردکی رو شکسته( بیچاره اردکی)
و اما کشمکش ثنا گلی با خاله عاطی برای نشستن داخل کریر:
واااااااااااااااااااااااای. چقد می چسبه تو کریر بشینی و کسی بهت دست نزنه
اِاِاِهههههههههههههههه. ولم کن خاله عاطی. چیکارم داری؟ حسودیت میشه برا خودم راحت نشستم. ای بابااااااااااااااااااااااا. چه خاله هایی پیدا میشه تو این دوره زمونه
هه هه هه. دیدی زور من بیشتر بود و نتونستی بخوابونیم. تازشم برو خودت بچه ای بیار به زور بخوابونش. چیکار من داریییییییی؟
و این هم ماجرای ثنا بانو و بازی با عروسکاش در روروئک و....
بذار ببینم چکار میشه کرد با این خرسی صورتی؟
به به. گوش خرسی خوردن داره ها. این نامزدای انتخابات چی میگن . کشتن مارو(در حال تماشا کردن تلویزیون)
چیه باز مامان جون؟ تو باز یه سوژه گیر آوردی و ههییییییییییییییی عکس میگیری؟
ای ول. شدن سه تا. گربه زردو و جوجه حنایی هم اومدن.. حالا با کدومشون بازی کنم که اون یکی ناراحت نشه؟
از هیچ کدومتون نمیشه گذشت. همتون بیاید توبغلم عزیزای دلم
الهی من فدای دختر ناز و مامانی و بانمکم بشم. دردت بخوره تو جونم
راستی هستی مامان. چند شبی هست که بی قراری می کنی. نمی دونم چرا؟ ولی حس می کنم لثه هات اذیتت میکنن. الهی که دردت بیاد برای مامانت و تو هیچ دردی نداشته باشی.
آخه تو گل منی. تو دختر معصوم و پاک منی. نمی تونم اصلا یه ذره گریه ات رو هم ببینم.
تو همه وجود مامانی. گاهی فکر می کنم اگه تو وارد زندگی من و بابا جونی نمی شدی چقد زندگی ما سرد و بی روح می شد. دعا می کنم همیشه خوب و سالم کنارمون بمونی
ودعا می کنم که لثه هات دیگه اذیتت نکنن
ودعا می کنم خدای مهربون به همه کسایی که نی نی ندارن نی نی خوشکل و تپل مپل عنایت بفرماید(الهی آمین)