ثنا جان میوه زندگی مامان وحیده و بابا ابوالفضلثنا جان میوه زندگی مامان وحیده و بابا ابوالفضل، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره

ثنا خانم مهربون

یه عالمه عکس خوشکل از دختر ناز خودم

1392/5/1 14:44
نویسنده : مامان ثنا
1,180 بازدید
اشتراک گذاری

عروسک کوچولوی من سلام. این روزا لبریزه از لحظاتی که به خاطر وجود تو غرق در شادی هستیم. خدارو هزاران مرتبه شکر. کلا کار ما شده بازی کردن با دخمل طلا. می دونم که این روزا قشنگترین روزای زندگیمون هستن. به خاطر اینکه بعدها تو هم از تک تک این لحظات خاطره داشته باشی برات می نویسم و می دونم انشالله بعدها از مامانی کلی تشکر میکنی که اینقد برای ثبت خاطراتت وقت گذاشته و زحمت کشیده. همه این کلماتی که می نویسم و همه زمانی رو که صرف نوشتن برای تو می کنم یه چیزه که اصلا خستم نمی کنه. اونم عشق به تو هستش کوچولوی نازنینم.

عاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااشقتم. و اما بازم اومدم با کلی عکس قشنگ:

اول اینکه چند روزه به سلامتی با تکیه به مبل یا هر تکیه گاه دیگه بدون گرفتن دستت خودت روی پاهات می مونی. البته زودی خسته میشی و میشینی. ولی همون 1 دقیقه هم که می مونی ما کلی از شادی و ذوق جیغ و داد می کنیم. فکر کنم دیگه همسایه ها از دستمون عاصی هستن. ولی خوب رعایت حالمونو می کنن و چیزی نمی گن. اینقد وقتی می ایستی ذوق زده هستیم که یادمون میره از ت عکس بگیریم. ولی خوب اینم یه عکسه که نشونی از همت دختر گلمه. تا ایشالله یه عکس خوشکلتر از بلند شده موندنت می گیرم.

دوم اینکه عاشق سیم هستی. تو این عکس هم در حال خوردن هدفون گوشی من هستی. دیگه از ناچاری اجازه میدم بعضی سیم ها رو بخوری. تازه با وجود اینکه سیم دستته چشمت به سیم تلفنه که من در حال صحبت کردن باهاش هستم. قربون چشمات بشم با این نگاه کردنت.

اینجا هم تو خونه کوچولوت در حال بازی هستی. با وجود اینکه این همه اسباب بازی دستته رفتی سراغ تلفن که سیم داره. این تلفن رو هم که استفاده نمی کردیم شستم و گذاشتم جز اسباب بازی های خااااااااانوم. 

اینم تلویزیون نگاه کردن به سبک ثنایی

اینم آب بازی و حمام ثنا خانوم. جدیدا با دستت تند و تند میزنی توی آب و آبی که از شیر میاد و میخوای بگیری که موفق نمیشی

اینا هم عکسایی هست که خاله عاطی وقتی بردت خونشون ازت گرفته. تازه تو فیس بوک هم گذاشته. من و بابایی هم به اشتراک گذاشتیم.

الهی من فدات بشم دختر با حجابم. چقد روسری بهت میاد عزیز دلم

اینجا هم که خاله عاطی نامردی کرده و بهت بستنی کاکائویی داده. تو هم که ماشالله کم نذاشتی و ترکوندی گل مامان.

تواین عکس هم شاهد نامردی عمو امین هستیم که بستنی رو میذاره جلوت. تو هم همش میری دنبالش که بخوری ولی بهت نمیده. خیلی نامردی عمو امین بی رحم سنگ دل.

خوب دیگه فعلا بسه. باااااااااااااای بااااااااااااااااااای

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

مهسا مامان نورا
1 مرداد 92 13:35
وای ننه نقلی هزارتا بووووووووووووووووووس
دوست مامان
2 مرداد 92 10:12
وای چه دخمل قندعسلی... ببین ثنایی تقصیر مامانه احتمالا تو دوره ای که با هم بودید یا مامان سیم کشی کرده یا مدام با تلفن حرف زده که توام تصمیم گرفتی اومدی بیرون هرچی سیمو تلفن و ... رو از بین ببری که اون موقع مزاحم رابطه تو و مامان شد.... تو تلاشتو بکن ثنا گلی شاید موفق شدی....


احتمالا همین بوده که شما میگی خاله جون . من همچنان به تلاشم ادامه میدم
آیسان مامان ماهان
2 مرداد 92 10:48
سلام عزیزم،،ولادت حضرت امام حسن مجتبی بر شما و خانواده محترم مبارک،،در روز قیامت از شفاعت ایشان بینصیب نمانیم انشالله
آیسان مامان ماهان
2 مرداد 92 10:59
آفرین ثنا خانومی ،،احسنت به همتت و رو پای خودت ایستادنات عزیز دلم
آیسان مامان ماهان
2 مرداد 92 11:01
عزیز دلم نکنه میخوای تو آینده سیم کش بشی یا عروس سیم کش بشی فدات بشم که اینهمه سیم دوست داری


چی بگم والله؟
آیسان مامان ماهان
2 مرداد 92 11:08
قربون دخمل خوشتیپ باحجاب ،،چقدم روسری بهت مییاد عزززززززززززززززززززززززیزم







ممنون خاله جون
آیسان مامان ماهان
2 مرداد 92 11:11
اگه نامردی اینه که خاله عاطی و عمو امین کردن....مام یه نامرد میخوایم که بهمون بستنی بده


خاله عاطی نامردی کرده که بستنی کاکائویی داده. آخه من تا حالا بهش نداده بودم . ساده بهش دادم. گفتم شاید براش خوبه نباشه. عمو امین هم نامرده چون دل بچم رو آب میکنه و بهش نمیده
شازده امیر و رها بانو
2 مرداد 92 15:42
سلام به مامانی و دختر باحجابش چقدرم روسری به این ناز دختر میاد منم با شما موافقم نباید از الانبه بچه بستنی کاکائوی داد ای جانم که میخواد اب و بگیره اما نمیتونه
مامان ویهان
4 مرداد 92 1:18
خدا چقدر بچه ها با مزه ان این دخمل گلم همین طور... روسری ناز میشه... راستی فکر کنم همه بچه ها به یه چیزهای مشترکی علاقه دارن آخه ویهانم سیم دوست داره...ماشالله از الان رو پاش بلند میشه... معلومه خیلی زود راه میفته...
هدیه گلی
4 مرداد 92 11:14
قربونت بشم خاله جون با این عکسات . دلم برات تنگیده جیجلم . میکشم خاله عاطیو عمو امینو . تو هم که ماشاله بهت هر چی بزارن جلوت نه نمیگی یه تعارفی یه چیزی که ضایع نشی خاله جون . هززززززززززززززززززززززااااااااااااارررررررررررررررررر تا بوووووووووووووووووووووووووووووووووووسسسسسسسسسسسسسسسس
خاله عاطی
4 مرداد 92 22:42
الهی خاله قربونت بشم . امشب بازم بستنی خورون داشتیم منو عمو امین ولی مامانی بد نذاشت بیارمت اینور. فدات بشم که عین خالت عاشق بستنی هستی . بخدا عاشقتم نازنین
خاله فاطی
22 مرداد 92 15:06

عزییییییییییییزم چه بزرگ شدی
عین مامانت بستنی می خوری



مرسی خاله فاطی. آره دقیقا.