این روزهای نازنینم
از اونجایی که درخواست برای گذاشتن عکس زیاد شده منم به ناچار با وجود اینکه هنوز زیاد عکس ندارم تصمیم گرفتم با یه چند تا عکس دل دوستان و عمه ها و خاله ها رو شاد کنم . البته این بار این پست رو تقدیم میکنم به عمه مریم که شاکی بود چرا همش انشا مینویسی و عکس نمیذاری.
مثلا پشتی رو گذاشتم که شما از اون طرف که برق هست نری. اومدی از این طرف میری. آخه من نمیدونم ماااااااااااااااادر چیکار این سیم ها و این ستاب باکس بیچاره داری که روزی 10 بار میندازیش؟ خوب این همه اسباب بازی. برو سراغ یه چیز دیگه. تازه یه بار رفتی تو گیر افتادی. کلی فکر کردی که چطور در بای. من دیر دوربینو آوردم و از داخل بودنت عکس ندارم
اینم چهره خوشکلت پس از انجام شیطنت:
اینم یه مدل از خوابیدنت. قربونت بشم که اینقد عاشق نماز خوندنی که در حالت سجده خوابیدی
از اونجایی که اسباب بازی هات برات تکرلری شدن . منم به وسایل دوران نوزادیت رو آوردم مثه کریر. به هرحال یه چند دقیقه ای سرگرم میشی باهاشون که بسی جای شکر داره
ثنا: چیه مامان؟ باز داری ازم عکس میگیری بذاری تو وبلاگ این دوست جونیا ببینن هی بخندن و شاد بشن. بابا یه لحظه ولمان کن
قربونت برم دختر ژولی پولی خودم که هر چقد موهاتو شونه کنم بازم اینطور ژولی پولی میشی. دیروز دیگه دست رو دلم گذاشتم و علی رغم اینکه دوست دارم موهات بلند شه کمی از کنارای گوشت رو کوتاه کردم. کمی مرتب تر شدی. تا بعد عکسشو میذارم. هنوز ازت عکس نگرفتم
مامانی دندون پنجممو میبینی؟
الهی من دورت بگردم نفسم با این دندونای خوشکلت.
ثنا جان میوه زندگی مامان وحیده و بابا ابوالفضل تا این لحظه ، 1 سال و 1 ماه و 13 روز و 0 ساعت و 48 دقیقه و 26 ثانیه سن دارد