حمام ثنا بانو بعد از 10 روز
ثنای عزیزم از اونجایی که هنوز پوست سرت که توی دل من داشتیش هنوز کامل در نیومده بود. تصمیم گرفتیم چند روزی حمام نبریمت تا شاید ریختن. ولی بعد از 10 روز وقتی دیدیم زیاد فایده نداشت من و خاله عاطی بردیمت حمام. آخه تو حمامو خیلی دوست داری و من تقریبا یک روز در میون می بردمت حمام. حالا که بعد چندین روز می بردیمت انگار حمام یادت رفته بود و کمی گریه کردی. ببخشید مامان جون. به خاطر خودت بود که نبردیمت. وگرنه من که عاشق حمام بردنتم گل مامان.
اینا عکسایی که بعد از حمام ازت گرفتم. به قول دزفولی ها ریت گشس(ترجمه: صورتت باز شد):
جدیدا هم که یاد گرفتی حسابی لباتو می خوری. میگن میخوای لثه سفت کنی:
اینجا هم عصر روزیه که که برده بودمت حمام. گذاشتمت تو کالسکه و دورت می دادم تو خونه 200 متریمون (از اونجایی که خونه ما خیلی بزرگه راحت میشه با کالسکه توش دور خورد.. فکر کن مامان جون تو خونه 57 متری من چطور و با چه دردسری دورت دادم. به هرطرف می چرخیدم به یه چیزی می خوردم. خدا ایشالله خونه 200 متری بهمون بده که راحت دورت بدم با کالسکه.یک لحظه هم فکر نکنی که من خونه 200 متری رو برای چیز دیگه ای میخوام. فقط میخوام تو رو توش دور بدم)