ثنا جان میوه زندگی مامان وحیده و بابا ابوالفضلثنا جان میوه زندگی مامان وحیده و بابا ابوالفضل، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 23 روز سن داره

ثنا خانم مهربون

ثنا خانوم همراه با گوشواره

1392/3/3 1:26
نویسنده : مامان ثنا
347 بازدید
اشتراک گذاری

ثنای مامان این عکسارو چند روز پیش وقتی طبق معمول ساعت 8 از خواب بیدار شدی ازت گرفتم. از اونجایی که دوست دارم لباسای خوشکلت رو تند وتند تنت کنم صبحا که بیدار میشی و خوش اخلاقی منم شوی لباس برات راه میندازم. عاشق این لباست هستم. کی بشه سال بعد زمستون این لباستو تنت بکنم با اون گوشواره های خوشملت نازنینم.

2 روز گدشته خونه دایی و عمه بودیم . رفتیم حسن آباد کاموا گرفتیم که من برات تل و شال و کلاه برای سال بعد درست کنم. بازار بزرگ رفتیم برات گوشواره بگیریم چیزی که دوست داشتم پیدا نکردم. احتمالا از همین طرفای خودمون یکی دیدم خوشم اومده می گیرم. هر جا می رفتیم همه باهات بازی می کردن و تو هم دلبری می کردی و می خندیدی بهشون . اونا هم خوششون می اومد و باهات بازی می کردن. اولین باری بود که سوار مترو شدیم . تآخه من از وقتی فهمیدم تو تو دلمی دیگه از ترس شلوغی مترو سوار نشدم. تو از مترو خیلی خوشت اومد و کیف می کردی. نمی دونم چون خنک بود خوشت اومد یا چون برات جدید بود. و اما کارای جدیدی که این چند روز یاد گرفتی انجام بدی:

برای اولین بار خونه عمه فاطی انگشتای پاتو گذاشتی تو دهنت. عمه کلی کیف کرد و گفت اینو باید تیتر اول روزنامه بنویسی. راستی این بار عمه فاطی خیلی بیشتر از همیشه تونست باهات ارتباط برقرار کنه. آخه قبلش همش میگفت خیلی کوچیکه نمیتون باهاش بازی کنم. ولی این بار به قول خودش دندوناشو ریختی اینقد پات حرص خورد.

جیغ های بلند بلند می کشی. طوریکه ما سرمون میرهههههههههههههه.

وقتی باهات دست می دیم و سلام می کنیم تو هم دست میدی.

وقتی دستی میبینی جلوت تند و تند دستت رو بالا و پایین میبری و می کوبی به دستمون.

یه چند باری به کمک من و بابایی کامل برعکس شدی . البته قبلا ننوشته بودم که رو دستت میچرخی مخصوصا وقتی میخوام پوشکت رو عوض کنم.

نفس مامان. دارو ندار مامان وجودت برام آرامشه. این روزا بهتر میتون بزرگتر شدنت رو حس کنم. مخصوصا وقتی کارای جدید انجام میدی میفهمم دختر کوچولوم داره کم کم بزرگ میشه. الهی مامان فدای چشمای نازت بشه همه وجودم. دلم برای همه این روزای قشنگ خیلی خیلی تنگ میشه. خیلی دوستت دارم جون مامان. عااااااااااااااااااااااااااااااااااااشقتم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

خاله عاطی
3 خرداد 92 10:38
فدات بشم خالهههههههههههههههههه انقد قشنگ و نازی
مامان منتظر
3 خرداد 92 11:30
وااااااای ناز که بود نازتر شده
فاطمه
3 خرداد 92 11:31
سلام جیجلم قربون شکلت برم دختر خاله عجیجم
اکرم ز
3 خرداد 92 23:24
سلام
من و شوهرم هروقت پای لب تاب هستیم حتما به وبلاگ ثناجون سر میزنیم ماشاءالله دخمل ناز و با نمکیه صد قل هو الله بش بشه
به امید دیدار


سلام عزیزم. ممنون که سر میزنی. حالا که زحمت میکشی سر میزنی نظر هم بده برا ثنا خانومم. خوشحال میشیم
آيسان مامان ماهان
4 خرداد 92 8:55
سلام عزيز دلم ،خوبين شما و ثنا بانو.... در مورد همسري جون ..والله خانمي منم همينو براش گفتم ..يه روبانم رو موهام بستم هي نشستم جلوش و چشم و ابرو براش نازك كردم..نمي دونم چرا همش ميخنديد اما چشاش قرمز شده بود و اشك تو چشاش بود.. يعني شما م ميگين عصبي بود...[hr]....
آيسان مامان ماهان
4 خرداد 92 8:58
ثنا خوشگلم چه ماه شدي قربونت برم ..با اون گوشواره هاي خوشگلت ..دست مامان خانمي درد نكنه كه اينقده خوشملت كرده نفس


سلام خاله جونم. ممنون. شما لطف دارید. خوشکلی از خودتونه
آيسان مامان ماهان
4 خرداد 92 11:34
فداااااات عزيزم ،من همين ثنا گلي رو برات كام گذاشته بودم كه خيلي عاشقشم...شمام ثنا بانو رو ببوسيد
خاله انیس
4 خرداد 92 19:11
سلام زندگیم چقد ناز شدی جیگرمممممممممم دلم برات تنگ شده خاله جون چقد بزرگ شدی عزیزم چه لبات سرخ شده جیگر خاله با اون گوشواره های ناز و قشنگت
amme fati
5 خرداد 92 16:07
لامصب شبیه خانم مارپل شده چه ژستی هم گرفته نیش خند زده جوجه
عطیه
9 خرداد 92 22:09
ماشالا چقدر دخترتونم زشته. ماشالا گفتم ک چشم نخوره.