کاش در این رمضان لایق دیدار شویم/ سحری با نظر لطف تو بیدار شویم ...
صحبت از گرمای هوا بود که به ماه رمضان رسید ...
* امسال روزه می گیری؟
+ اگر خدا بخواهد ...
* من هم می گیرم، ولی کدام پزشک این همه سختی را برای بدن تایید می کند؟
+ همان که وقتی همه پزشکان جوابت کردند ، برایت معجزه می کند !
بار خدایا؛
وسوسه های نفس نگذاشت، جانم در نهر رجب تطهیر شود؛
از در آویختگان درخت طوبای شعبان هم که نبودم؛
ترحم فرما و در دریای رحمت رمضانت مستقرم نما ...
خدایا کمک کن چترِ گناه را در بارانِ رحمتِ (رمضان و غیر) رمضانت بسته نگه داریم ...
آری ؛ چترها را باید بست ، زیر باران باید رفت ...
سلام به همه وجودم. نازنین دخترم. قند عسلم. ثناجونم. تاج سر مامان از دیروز ماه رمضان ماه ویِژه خدا شروع شده. ماهی که شاید به برکتش ما آدمای گناهکار کمی از روزمرگی هامون جدا کنه و به خدای مهربونمون نزدیکتر. شاید روزه گرفتن تو این گرما واقعا سخت باشه. ولی من مطمئنم خدا به روزه دارها توانی مضاعف میده که از برکات این ماه استفاده کنن. من متاسفانه یا خوشبختانه امسال از این نعمت محرومم. به خاطر وجود نازنین شما عزیزم. متاسفانه چون روزه گرفتن تو این ماه عزیزو از دست میدم و خوشبختانه چون روزه نگرفتنم دلیل خوبی داره اونم شیر دادن به هدیه خدای مهربون. آخه روزه نگرفتن تو این ماه چند بدی داره. اول اینکه می بینی همه روزه هستن و فقط تویی که می خوری. این باعث میشه که آدم غصه بخوره که داره چنین ثوابی رو از دست میده. دوم اینکه بعدا زمانی که همه می خورن تو باید روزه بگیری واین واقعا سخت تره برای مامان شکمویی مثه من . گفتم شاید یه روز بگیرم اگه اذیت نشدم بگیرم. ولی شما هر روز بیشتر از گذشته به شیر خوردن وابسته میشی. می دونم حتی اگه بگیرم و اذیت نشم از درون مشکلاتی مثه پوکی استخوان برام پیش میاد. البته سعی می کنم با قرآن و دعا حس ماه رمضان رو در خودم حفظ کنم. سال گذشته برخلاف همیشه که قرآنو ختم میکنم نتونستم. اخه تصمیم گرفته بودم ترجمه قرآنو بخونم. نمی دونم چی میشد که نمی خوندم. تقریبا تا وسطاش بیشتر نرسیدم بخونم. ولی امسال دوباره میخوام همون عربی رو بخونم. انگار قرآن رو به زبان خودش بخونی یه صفای دیگه داره. هر چند حتی مفهومش رو کامل متوجه نشی.
عزیز دلم همیشه یکی از آرزوهام این بوده که دختر و انشالله اگه داداشی داشتی پسرم حافظ یا قاری قرآن بشن. البته من هیچ وقت اجبارت نمی کنم. ولی دعا میکنم خدا عشق به قرآن رو در دلت قرار بده که بدون اینکه من بخوام خودم به سمت قرآن بری و البته نه فقط بخونی بلکه عمل کنی. وقتی تو دل مامان بودی من سوره نبا رو خیلی گوش میدادم و با شکم بندی که از لالای فرشته گرفته بودم برای تو هم میذاشتم که گوش بدی. خیییییییلی جالبه. تا برات سوره نبا رو میذارم ساکت میشی و همش به اطرافت نگاه میکنی. انگار که خاطراتی برات تداعی میشه و دنبال صاحب صدا میگردی. تازه تا میگه اعوذ با... تو یه لبخند قشنگی میزنی که دل مامانو میبری. الهی من فدای دختر باهوش و پاکم بشم.
این چند وقت خیلی درگیر توشدم و اینقد بهت وابسته شدم که تو رو هم به خودم وابسته کردم. اصلا دوست نداشتم اینطور بشه. دلم خوش بود وقتی غذا بخوری دیگه کاری داشتم می تونم بدون نگرانی بذارمت پیش بابایی یا خاله عاطی و برم بیرون. ولی تو اینقد بهم وابسته شدی که فقط وقتی من کنارت باشم و در حال شیر خوردن می خوابی. خدا کنه از این وابستگیت کم بشه تا مامان تونه به کارای دیگه هم برسه.
راستی تقریبا 1 هفته ای هست که بهت سوپ میدم و 3 روزی هم هست که پوره سیب زمینی هم به غذاهات اضافه کردم. الان شما 4 مدل غذا می خوری. فرنی. سرلاک. سوپ و پوره. پوره رو چون با شیر خودم مخلوط می کنم بهتر میخوری. اوایل سرلاک رو خیلی دوست داشتی . ولی انگار برات تکراری شد. سوپ هم به زور میخوری. من انتظار داشتم با این همه رغبتی که به غذاها نشون میدی و آبروی مارو موقع غذا خوردن میبری از بس نگامون میکنی خیلی بهتر از اینا غذابخوری. ولی نمی دونم چرا اینطوری؟ شاید دوست داری هر روز یه غذای جدید بهت بدم. ولی خوب مامانم نمیشه. یکم یکم باید غذاهات رو متنوع کنم.
خداروشکر ماشینمون رو هم بعد تقریبا 1ماه دادن. هرچند حالا باید 10 روزی صافکاری باشه. حالا بیشتر میفهمیم چقد بی ماشینی سخته. مخصوصا برای کسایی که همیشه ماشین داشتن. خدا ایشالله به همه ماشین بده. دست آقاجون و مامان جون هم درد نکنه که بهمون پول دادن این ماشینو بخریم. خدا خیرشون بده . بابایی تو این چند وقت خیلی اذیت شد از بس رفت دادگاه و ... خدا بگم چیکارشون کنه با این قوانینشون که وقتی به ما میرسه بی قانونی بیداد میکنه. همش بیخودی آدمو میچرخونن.
در آخر هم دعا می کنم که خدا در این ماه مبارک قدری ما را به آدم شدن نزدیک بگرداند. الهی آمین