ثنا جان میوه زندگی مامان وحیده و بابا ابوالفضلثنا جان میوه زندگی مامان وحیده و بابا ابوالفضل، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 22 روز سن داره

ثنا خانم مهربون

قاطی پاتی از همه جا و همه کس و همه چیز

1392/3/30 23:21
نویسنده : مامان ثنا
868 بازدید
اشتراک گذاری

نازنینم فراموش کردم پنجمین ماهگردت رو تبریک بگم.

به سلامتی در 22 خرداد 92 وارد 6 ماه شدی . الهی که 120 ساله بشی مهربونم.

سلام به نازنین دخترم. الان که دارم برات مینویسم خاله سمیه حرکت کرد به سمت قم. صبح هم دایی سعید و عزیز جون رفتن. بعد از برگشتن از شمال و مشهد و خونه دایی محمد رضا اومدن اینجا. ولی متاسفانه امیری مسموم شده بود یا ویروسی رفته بود تو بدنش. معلوم نشد چی بود. عزیز عمه دیشب که با مامانش با هواپیما به دلیل حال بد امیری رفت صورتش نصف شده بود. جیگرم. خدا کنه زودتر خوب شه. خیلی همه براش ناراحت بودیم. شکم درد و اسهال زیاد گرفته بود و تب هم داشت. چقد شما نی نی ها تا بزرگ بشید مامان باباها باید نگرانی بکشن. بیچاره دایی سعید و زن دایی حمیده خیلی اذیت بودن. چندین بار بردنش دکتر . ولی خیلی خوب نشد. البته حتما دوره ای داره که باید بگذره تا خوب بشه. ولی تا این دوره تموم بشه چقد خودش و مامان و باباش و همه ما باید اذیت بشیم. دختر پاک و معصومم به تو هم میگفتم که براش دعا کنی زودتر خوب شه. حتما فهمیدی و براش دعا کردی.

راستی یه چیز جدید یاد گرفتی. بابایی جون چند شب پیش که داشتی قر میزدی دستشو میذاشت روی دهنت و بر می داشت. تو هم که صدات کم و زیاد میشد خوشت اومد و یاد گرفتی که وقتی کسی دستشو میذاره رو دهنت صدا بدی که صدات کم و زیاد میشه . گیر داده بودی که همش این کارو کنیم. بابایی گفت عجب کاری کردم. من خواستم صداش باز شه. حالا باید یکی استخدام کنیم فقط با ثنا خانوم بازی کنه تا صدا دربیاره. اون وقت ماچی؟ سرمون میره از بس صدا در میاری. الهی من قربون شیرین کاری هات بشم هستی من . 

یه خبر تازه دیگه ای هم دارم. مامانی پیشرفت کرده. چندین باره خودم تنهایی می برمت حمام. آخر سر هم با هم دوش می گیریم میایم بیرون. فکر نمی کردم بتونم. ولی وقتی بابا جون چند روزی رفته بود دزفول دیدم چاره ای نیست جز اینکه خودم تنهایی حمامت کنم و بالاخره با موفقیت این کارو انجام دادم اتفاقا همیشه آخرای حمام که آب رو سرت میریزم گریه می کنی ولی خداروشکر از وقتی خودم تنها میبرمت انگار مامانی رو درک میکنی و اذیت نمی کنی. بارک الله به دختر خوب وفهمیده خودم . ماشالله بهت بشه مامانم. اینم یه عکس که چند روز پیش بعد حمام کردنو سشوار کشیدن ازت گرفتم( اولین بار بود سشوار کشیدم. خوشت اومده بود قربونت برم) البته بابایی هم کمکم کرد. الهی من فدات بشم که اینقد با روسری خوشکل میشی نفسم.

این عکس هم چند روز پیش در حالی که من از خستگی خواب بودم و تو و بابایی و داداش علی تلویزیون نگاه می کردی بابایی ازت گرفته:

این چند روز از بس همه نگران امیری بودیم یادم رفت از تو و دختر خاله هدیه عکس بگیرم. ولی امروز صبح قبل رفتن کلی عکسو فیلم گرفتیم. اینم چندتایی از عکسای دخملای خوشمل ما:

و این هم کشمکش هایی ثنا خانوم و هدیه گلی روی اسباب بازی ها:

 جانمی جان. جوجه حنایی. (حمله ثنا و هدیه به سمت جوجه حنایی)

هدیه: اٍااااااااااااه. من میخواستمش. چرا تو بردیش ثنا؟

ثنا: بیا هدیه جون . چون خیلی دوستت دارم یکم میدم تو هم بازی کن. اشکال نداره. گریه نکن.نیشخند

نگاه مظلومانه هدیه برای اینکه جوجه طلایی رو از ثنا بگیره:(الهی خاله قربون نگاه مظلومانت بشه عجیجم)

و باز هم از خود گذشتگی ثنا جونم برای دادن جوجه طلایی به هدیه گلی( چی کنیم دیگه . دختر مامان وحیده بایدم اینقد بخشنده باشه)

 قابل توجه خاله سمیه:

شرمنده کمی تحریف شد . بالاخره وبلاگ ثنا خانوووووووووووووووووووووووووووووومه.زبانخوشمزه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

مامان ویهان
27 خرداد 92 12:44
ای جانم چقدر با روسری ناز شدی...


ممنون خاله جون
مامان فتانه
27 خرداد 92 17:34
خیلی جالب بود قضیه جوجهه....6ماهگیت مبارک عزیزم....چه عکسای نازی...انشالله امیر هم زود زود خوب شه...عزیزم ما اهل ساری هستیم


ممنون. ایشالله
خاله ی آریسا
28 خرداد 92 8:32
عزیزم چه کارایی میکنی خوشگلم حسابی شیرین شدی و خودتو تو دل همه جا کردی مخصوصاً با روسریت تبریک به مامانی که با همدیگه میرید حمام (بدون ترس)


ممنون خاله جون
مهسا مامان نورا
29 خرداد 92 12:39
مبارک مبارک 6 ماهگیت مبارک گلم
آيسان مامان ماهان
2 تیر 92 9:01
سلام عزيز دلم ،،مرسي كه بهم سر زدي و حالمو پرسيدي،،بله يه مدتي كه ضعف عمومي شديد دارم هرز گاهي زمين گيرم ميكنه..الحمدالله الان بهترم،،ثنا جونم خوبن
آيسان مامان ماهان
2 تیر 92 9:03
5 ماهگي ثنا بانو رو تبريك ميگم..خدا بد نده برادر زادتون الان خوبن؟؟؟؟؟شايد چيزي تو گلوش مونده .پيش گلويي ببريدش انشالله خوب ميشه
آيسان مامان ماهان
2 تیر 92 9:06
آفرين به ماماني كه تو كار حموم پيشرفت كرده ديگه چيكارا بلدي عزيز دلم... خداي من ثنايي چه پرژستي داره موقع تماشاي تلويزيون
آيسان مامان ماهان
2 تیر 92 9:06
قربون ثنا جون با سخاوتم بشم
هدیه گلی
3 تیر 92 1:38
قربونتون برم الهی چقدر نازید دوتاتون . دوووووووووووووووووووووووووووووورتون بکردم