ثنا جان میوه زندگی مامان وحیده و بابا ابوالفضلثنا جان میوه زندگی مامان وحیده و بابا ابوالفضل، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 22 روز سن داره

ثنا خانم مهربون

عسل مامان خیلی شیرین شدی

1392/2/3 8:37
نویسنده : مامان ثنا
284 بازدید
اشتراک گذاری

دختر نازم. ثنای خوشکلم چند روز پیش بعد مدتها با هم رفتیم خرید برای من. چون من قبل عید که تو کوچولو بودی نمی تونستم برم خرید. برای همین برای عید چیزی نگرفتم. ولی حالا که بزرگتر شدی با بابا جون و عمه فاطی رفتیم خرید. خداروشکر تو خیلی اذیت نکردی و من تونستم تقریبا بیشتر چیزایی که می خواستم بخرم.اگرچه آخرش بارون اومد و ما مجبور شدیم سریع برگردیم خونه. 

دختر گلم هر روز شاهد بزرگتر شدنت هستم. صبحا که اکثرا ساعت 8 بیدار می شی و دوست داری بازی کنی و منم بیدار می کنی. فکر کنم از بس وقتی تو دلم بودی صبحا به خاطر پایان نامم زود بیدار می شدم تو هم سحر خیز شدی. وقتی بیدار می شی کلی می خندی و بازی می کنی و صدا در میاری تا خسته می شی و دوباره خوابت می بره. در ضمن دیگه می تونی روی شکمت بخوابی و سرت رو بالا بگیری. 

راستی دیشب مراسم شهادت حضرت فاطمه تو مسجد مجتمع بود که ما هم رفتیم . دایی سعید اومده بود اینجا و اونم باهامون اومد. خیلی آروم نبودی ولی خیلی هم گریه نکردی. مامان جونم دوست دارم به رفتن تو این مجالس عادت کنی. چون ما آدم ها اینقدر غرق زندگی دنیا می شیم که گاهی رفتن به این مجالس برامون یه تلنگره که یادمون بیاد با عزیزانمون چی کردن؟ ما حداقل با گناه کردن و غرق دنیا شدن دلشون رو نشکونیم. امیدوارم من و تو حضرت فاطمه رو الگوی خودمون تو زندگی قرار بدیم و بتونیم بنده خوبی برای خدای مهربون باشیم. 

بابا جونت چند روزه به دلش افتاده که اسم تو رو فاطمه ثنا بذاریم. فاطمه ای که ثنا و حمد خدا می کنه. نمی دونم میشه یا نه؟ ولی هر دومون دوست داریم اسم فاطمه هم روی تو باشه. ولی ثنا رو هم خیلی دوست داریم. تاببینیم چی میشه عزیز دلم.

یه سری عکس جدید ازت گرفتم. اینجا با آرامش خوابیدی الهی من فدات بشم عزیزم

این بعد از بیدارش شدنته. با تعجب نگاه می کنی.

نگار سوالی داری که ذهنت رو مشغول کرده.

اینجا هم انگار به جواب سوالت رسیدی و می خندی . خیلی وقتا وقتی می خندی زبون خوشکلت رو میاری بیرون و خیلی بانمک می شی . من عاشق این خندیدنتم زندگیم.

اینجا هم که پیشرفتت رو میبینیم که میتونی برگشته سرت رو خوب بلند کنی.

تازه به سلامتی انگشتات رو هم می خوری . مخصوصا انگشت شصتت رو. اولش خیلی خوشم می اومد. ولی حالا که خیلی بیشتر میذاری می ترسم عادتت بشه. اگرچه میگن نباید دستت رو از دهنت بیرون بکشم. چون خوردن انگشت بهت آرامش می ده. ولی خدا کنه زود ترکش کنی مهربونم.

خیلی دوستت دارم جیگر گوشم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان ثنا
31 فروردین 92 12:25
سلام.چه خوشكل ميخنده الهييييييييي.به وبلاگ دخملم سر بزني.
مامان علی اکبر
1 اردیبهشت 92 1:51
سلام آجی،خوبی؟دختر گلت خوبه؟
ماشاالله به ثنا خانم بزرگ شده.


سلام عزیزم.ممنون.خوبیم
علی اکبر شما هم ماشالله بزرگ شده